قیسا تورکی شئعر-فرید بجائی
شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 13:31 | بازدید : 1238 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 دونن آخشام گئنه یادین منی ویران ائله دی

منی آغلاتدی خیالین اورگیم قان ائله دی
گوزلریم آرزیلادی گوزلریوین گورماغینی
بوش یئرین حسرتی یاش گوزلره احسان ائله دی

***
فرید بجائی


موضوعات مرتبط: اشعار تورکی , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جملات بزرگ- باب هاپ
شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 13:21 | بازدید : 1142 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 می فهمی داری پیر می شوی 
وقتی قیمتِ شمع های روی کیک از خودِ کیک بیشتر است!

- باب هاپ

برچسب‌ها: جملات بزرگ , باب هاپ ,

موضوعات مرتبط: جملات بزرگ , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چنگیزخان مغول و شاهین محبوبش
شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 13:16 | بازدید : 3127 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید. آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزندبیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت. ولی دیگر جریان آب خشک شده بود ...چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند:یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.و بر بال دیگرش نوشتند:هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.


موضوعات مرتبط: تاریخ , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
نظر سنجی

آیا مطالب وبلاگ مورد پسند و استفاده شما قرار گرفته است ؟

آخرین مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 45
بازدید دیروز : 547
بازدید هفته : 1430
بازدید ماه : 7986
بازدید کل : 502763
تعداد مطالب : 936
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

مرکز چاپ پوستر 3بعدی 09357724318

چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آز وب,تکنولوژی,پزشکی,شعر,اخبار و آدرس azweb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 936
:: کل نظرات : 3

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 16

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 45
:: باردید دیروز : 547
:: بازدید هفته : 1430
:: بازدید ماه : 7986
:: بازدید سال : 191271
:: بازدید کلی : 502763