استاد کریمی مراغهای سال 1310 هجری شمسی در یک خانواده کاملاً متدین و معتقد به اصول و مذهب تشییع و خاندان عصمت و طهارت چشم به دنیای پر آشوب گشود.
وی ضمن سرودن مراثی و ذکر مصیبتهای حضرت حسین(ع) با علاقهای که به طنز داشته راه طنز را برای اشعار خود برگزید، چرا که بهخوبی تشخیص داده بود که تنها از راه طنز و فکاهی میتواند دردها و آلام جامعه را به گوش مسئولین امر برساند و باز متوجه شده بود که تنها میتواند مردم به خواب رفته و بیخبر از مظالم ظلم را با شیپور طنز بیدار سازد. روی این اصل سرودههای خود را در سال ۱۳۳۸ هجری شمسی در قالب یک جلد رنگارنگ به قطع جیبی در سیصد صفحه به چاپ رسانید. هنور چند صباحی از طبع کتاب نگذشته بود که چاپ اول نایاب گردید و اشعار آمیخته به چاشنی طنز کریمی دیوار خانهها را شکست و دست بهدست مردم مشتاق شهرهای آذربایجان گردید و اشعارش دهن به دهن در کوچه و بازار پخش شد.استقبال مردم موجبات تشویق و ترغیب میرزا حسین کریمی مراغهای برای چاپ دوم رنگارنگ و سرودن جلد دوم آن را فراهم ساخت، در سال ۱۳۳۹ جلد دوم رنگارنگ به چاپ رسید و در نتیجه جلد سوم آن را سال ۱۳۴۲به اتمام رساند. تشویق و حمایت و علاقهمندی مردم موجب شد که استاد کریمی اشعار طنز و غزلیات خود را در ۱۵ جلد تدوین و بهچاپ رساند که به شرح زیر میباشد:
_می گفت: داشتم تو جاده می رفتم دیدم یه بسیجی کنار جاده داره میره زدم کنار سوار شد. _سلام و علیک و راه افتادیم... _داشتم می رفتم با دنده سه و سرعت 80 تا بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشینا حق ندارن از 80 تا بیشتر برن؟؟!!! _ یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر...
تو راه که میرفتیم دیدم خیلی تحویلش می گیرن ...
_می خواست پیاده بشه بهش گفتم اخوی خیلی برات درنوشابه باز می کنن لا اقل یه اسم و آدرس از خودت بهم بده ؟؟!!!
_ یه لبخندی زد و گفت:همون که به عشقش دنده چهار رفتی heart emoticon شهید مهدی باکری
شادروان ميرآقا قرانی در سال 1244 هجری شمسی در محله دوه چی تبريز متولد شد. ميرآقا يکی از پهلوانان نامی آذربايجان است که در اکثر
شهرهای ايران و چند کشور همجوار کشتی گرفته و هنوز هم پيشکسوتان ايران از ايشان به نيکی ياد می کنند و ميرآقا را يک پهلوان قدرتمند معرفی می کنند . در مجله "شفق مطبوعات" که در سال 1323 شمسی در تبريز منتشر می شد از پهلوان قرانی به عنوان "پدر کشتی تبريز" ياد شده است. با توجه به اينکه مرحوم ميرآقا به چلوپزی اشتغال داشت به ميرآقا چلوپز معروف بودند. مرحوم ميرآقا از خادمين دربار حضرت اباعبداله الحسين و سردسته عزاداران محله دوه چی بود که در سن 96 سالگی به رحمت ايزدی پيوست.
ستارخان با نام اصلی ستارخان قرهداغی از سرداران جنبش مشروطه در آزربایجان و ایران ملقب به سردار ملی است. وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جانفشانیهای بسیاری کرد.
ستار قرهداغی سومین پسر حاج حسن قرهداغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستایی در ورزقان آزربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلیشاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطهخواهان تبریز به آزربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلیشاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکیاش بر میگشت.
ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیره قیز (امیرخیز) تبریز بود و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر میخاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت و مدتی به عیاری مشغول شد، اما از ثروتمندان میگرفت و به فقرا میداد. سپس با میانجیگری پارهای از بزرگان به شهر آمد و به کار خرید و فروش اسب پرداخت او به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از اموال خود را به او میسپردند. او هیچ گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و روحیه ی مقاومت و آزادیخواهی اش او را "سردار ملی" و اسوه آزادیخواهی و مقاومت در آزربایجان و ایران نمود .
وقتی روسها وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادیالثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به کنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. مشاور و همرزم ستارخان ، اسماعیل امیرخیزی بیان می کند ، ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که میخواست پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت: «جناب کنسول! من میخواهم هفت دولت زیر سایه بیرق امیرالمؤمنین باشد شما میخواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!» .
ستارخان پس از پیروزی مشروطه خواهان و برقرای حکومت مشروطه به تهران دعوت شد و مورد استقبال مردمی قرار گرفت و لقب سردار ملی را دریافت کرد . سپس دولت مرکزی ، خواهان تحویل سلاح های مجاهدان و ستارخان شد که با عدم موافقت وی دستور حمله ی دولت به باغ اتابک داده شد ؛ در نتیجه 3000 نیروی دولتی به فرماندهی یپرم خان ارمنی به مجاهدان حمله ور شدند و بسیاری از مجاهدان را کشتند ؛ ستارخان نیز به واسطه ی تیری که به پایش اصابت کرد زخمی شد .
سردار 4 سال پس از آن واقعه دار فانی را وداع گفت .
پروفسور رحیم رحمانزاده پایه گذار جراحی مدرن ارتوپدی و تروماتیک ارتوپدی در سطح بینالمللی و رئیس مرکز بینالمللی جراحی مفاصل و استخوان برلین، اصالتاً آزربایجانی و متولد شهرستان شبستر است. یکی از مهمترین متدهای جراحی وی ، ارائه و گسترش نظریه کاشتن اعضاء می باشد . وی در ۱۸ سالگی به ترکیه رفت و تحصیلات پزشکی عمومی خود را در استانبول ترکیه گذراند. پس از آن برای تکمیل تحصیلات تخصصی خود در رشته جراحی عمومی و جراحی تصادفات ارتوپدی راهی آلمان شد . رحمان زاده در دانشگاه ماینز به مقام پروفسوری نایل آمد و از سال ۱۹۷۳ ریاست کرسی جراحی دانشگاه برلین را برعهده گرفت. او به عنوان پایه گذار جراحی مدرن ارتوپدی ، تکنیکهای جراحی خاص در این رشته را ابداع کرد .
پروفسور رحمان زاده درحال حاضر به عنوان پرزیدنت سمینارهای اروپایی و جهانی مقام پرزیدنتی جمعیت جراحان ارتوپدی تصادفات و سوانح ، جمعیت جراحان پلاستیک آلمان و جمعیت جراحان عمومی این کشور را نیز برعهده دارد. این همه در حالی است که تاکنون هیچ تبعه خارجی موفق نشده است به این مدارج علمی در کشور آلمان دست یابد.
افتخارات ایشان:
وی برنده جایزه جراحی و دارای مدال درجه یک لیاقت از رئیس جمهوری آلمان به واسطه نوآوریهای مهم و بدیع در رشته ارتوپدی است.
۱۹۹۸ کسب نشان لیاقت جمهوری فدرال آلمان از رئیس جمهور فدرال
۲۰۰۱ به عنوان عضو افتخاری جامعه عمل جراحی مربوط به تصادفات آلمان
۲۰۰۳ به عنوان عضو افتخاری جامعه عمل پلاستیکی آلمان
میرزا محمدعلی خان تربیت فرزند میزا صادق متولد 1256 تبریز روزنامه نگار و دولت مرد اذربایجانی، مؤسس کتابخانه تربیت، از آزادی خواهان و روشنفکران آذربایجان و از فعالان انقلاب مشروطه می باشد تأليف كتاب «دانشمندان آذربايجان» يكي از خدمات برجسته مرحوم تربيت می باشد که در تأليف ان زحمتي بسيار كشيده است و بسياري از آذربايجانيان گمنام را از پرده بيرون آورده و معرفي كرده است تحصیلات خود را در مکتب ملا زین العابدین آغاز کرد و از پدرش ریاضی و نجوم آموخت و سپس نزد میرزا نصراللّه سیفالاطبا به تحصیل طب پرداخت. از شانزده سالگی به تدریس در مدرسه دولتی مظفری تبریز پرداخت. در سال ۱۳۱۶ اولین کتابخانه و کتابفروشی مدرن شهر تبریز که محل عرضۀ نشریات ترکی،عربی و فارسی بود تاسیس کرد و مدت ده سال فعالیت کرد. این کتابفروشی مرکز مهمی برای فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی دوران مشروطیت در تبریز بود و تعداد زیادی از روشنفکران در آنجا جمع میشدند و دربارهی کتابهای جدید و سیاست روز بحث میکردند در سال 1286 با حمله ایادی استبداد صغیر محمدعلیشاه، کتابها به تاراج رفتند و آن محل به آتش کشیده شد. پس از تاسیس کتابفروشی تربیت، مدرسهای نیز به همان نام دایر کرد.که پس از مدرسه کمال، این دومین مدرسه تبریز بود که به آموزش علوم و فنون مدرن میپرداخت. میرزا محمدعلی خان تربیت در آستانهٔ مشروطیت به سیاست روی آورد و همراه با کربلایی علی موسیو، حسن تقیزاده و محمود غنیزاده محفلی بنیان نهاد که به مرکز غیبی شهرت یافت. در سال ۱۳۲۶ قمری از پایهگذاران روزنامه اتحاد بود که ۲۵ شماره آن منتشر شد. با وقوع کودتای محمدعلی شاه و به توپ بسته شدن مجلس و حمله سپاهیان حکومتی به تبریز، کتاب فروشی تربیت تاراج و سوخته شد و وی خود را به باکو رساند و از راه وین به پاریس رفت. اندکی بعد به دعوت تقیزاده که پیش از وی به دعوت ادوارد براون به لندن رفته بود، راهی آنجا شد و با حمایت ادوارد براون چند ماه در کتابخانۀ دانشگاه کمبریج به فهرستنویسی کتابهای فارسی و عربی مشغول بود محمدعلی تربیت در اواخر پاییز ۱۹۰۸ میلادی از انگلستان به استانبول رفت و همراه با دیگر مهاجران مشروطهخواه در انجمن سعادت به فعالیت پرداخت با فتح تهران به دست مجاهدین وی به عضویت هیئت مدیرۀ موقتی ۱۲ نفره انتخاب شد که برگزیدۀ رهبران انقلاب و ناظر اعمال وزرا بود. تربیت در دورۀ دوم مجلس شورای ملی نمایندۀ مردم تبریز شد و از نمایندگان روشنفکر و ترقیخواه حزب دموکرات بود. با تعطیلی مجلس دوم، تربیت به باکو رفت و به پیشنهاد هیئت مدیرۀ انجمن خیریۀ ایرانیان، مدیر مدرسۀ اتحاد شد. پس از آغاز جنگ جهانی اول تربیت به برلین رفت و در آنجا در کمیتۀ نجات ایران به فعالیت پرداخت و با محمد قزوینی، حسن تقیزاده، محمدعلی جمالزاده و حسین کاظمزادۀ ایرانشهر، همکاری فرهنگی و انتشاراتی میکرد. با پایان جنگ جهانی به تبریز بازگشت. در سال ۱۳۰۰ به ریاست اداره معارف آذربایجان رسید و در همان سال کتابخانهٔ (کتابخانه) و قرائتخانۀ عمومی معارف را برای اولین بار به شیوۀ جدید در تبریز بنیاد گذاشت که بعدها به نام خود وی «کتابخانه و قرائتخانۀ دولتی تربیت» نام گرفت. در ۱۳۰۱ «مجمع ادب» و «ماهنامه گنجینه معارف» را دایر کرد. در مهر همان سال مدرسه تجارت را در تبریز تاسیس کرد. او تا ۱۳۰۴ در مقام خود باقی ماند و سپس به ریاست فرهنگ گیلان رسید. وی از ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ عهدهدار ریاست شهرداری (بلدیه) تبریز بود. در آن زمان چندین خیابان بزرگ و باغ ملی بزرگی به نام گلستان در محل قبرستان گجیل تبریز ساخته شد. تربیت در هشتمین دورۀ مجلس شورای ملی به نمایندگی از طرف مردم تبریز انتخاب شد و در دورههای نهم تا دوازدهم نیز همین مقام را داشت. محمدعلی تربیت در ۲۷ دی ۱۳۱۸ در تهران درگذشت.